کاش در دل جمکرانی داشتیم
کاش از دلبر نشانی داشتیم
بر سر کویش مکانی داشتیم
از برای مهدی صاحب زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
کاش در دل جمکرانی داشتیم
کاش از دلبر نشانی داشتیم
بر سر کویش مکانی داشتیم
از برای مهدی صاحب زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
کاش در دل جمکرانی داشتیم
در خواص القرآن از پیغمبر اکرم ( صل الله علیه و آله) روایت شده است که ایشان فرمودند:
« هرکس این سوره را برای دردی بخواند خداوند تعالی او را آرام می کند و این سوره برای کسی که آن را قرائت می کند شفاست».
تفسیر برهان، جلد8، ص444
امام صادق (علیه السلام ) می فرمایند:
« هرکس این سوره را هر شب در منزل خود بخواند از جن و وسواس در امان می ماند و هرکس این سوره را نوشته و بر کودکان خود ببندد از شر جنیان به اذن خداوند در امان می ماند».
همان
برای مقابله با عصبانیت دو راه درمان وجود دارد: درمان قطعی و درمان موقت
ما در این جا به ذکر درمان موقت می پردازیم:
هنگامی که یک ظرف آب بر روی آتش است و می جوشد، کافی است یک استکان آب سرد به آن اضافه کنی، از جوش می افتد. من و تو هم اگر آتش خشم به سراغمان آمد و به جوش آمدیم، کافی است کمی آب سرد بر سر و صورت خود زنیم، بی شک خشم ما فروکش خواهد کرد .
جهت آشنایی با درمان قطعی به کتاب های اخلاقی مراجعه کنید.
امام باقر ( علیه السلام ): برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش، به اندازه رضایت شوهرش سودمند نیست.
وسائل الشیعه، ج20، ص222
دلش نمی خواست بیرون از خانه کار کنم. اصرارم بی فایده بود. می گفت:
« می خواهی کار کنی پول در بیاری؟ من راضی نیستم. هرچه می خواهی بگو من برایت تهیه کنم. همین قدر که می بینم با من و بچه ها خوش رفتاری می کنی برام کافیه. خودم کار می کنم ولی تو صبورانه بچه ها را تربیت کن». هنوز حرف هایش آویزه گوشم است. گاهی که طاقتم طاق می شود و بی صبری می کنم، می آید به خوابم و می گوید:
« فاطمه حرف های من رو فراموش کردی؟ مگه قرار نبود صبر کنی؟ مگه بهت نگفته بودم به حضرت زینب ( سلام الله علیها ) متوسل بشی و بخواهی که خدا بهت صبر بده؟»
آن سوی دیوار دل، ص77
راوی: همسر شهید ذبیح الله عامری
شب های جمعه که می شود بی اختیار دلم می گیرد، برای کمیل هایی که خوانده ام و از یاد برده ام، برای شب هایی که خود را برای ندبه فردایش آماده کردم و العجل هایی که از ته دل نبوده اند. مگر می شود، از ته دل کسی را صدا بزنی و آمدنش را بخواهی و بگویی
.
.
. « کی می شود که بیایی؟ » و او نیاید.
ای کاش می شد مشق هر شب مان این باشد که ای دل، ای کاش که بخواهی آن گاه دل بدون خواندن ندبه هم آماده آمدنت می شود. باز به رسم هر آدینه به انتظارت می نشینیم. غروب می شود و گذشت جمعه ای دیگر و تو نیامدی. نه دیگر به انتظارت نمی نشینم، می دوم….. به انتظارت می دوم. می دانم که مانع رسیدن تو به ما یا بهتر بگویم من به تو، نشستن است و این فاصله طولانی. می دانم هرچه بنشینم این فاصله بیشتر و بیشتر می شود، پس می دوم تا به تو نزدیک و نزدیکتر شوم. به انتظارت می دوم تا به تو برسم.