هیچ کس به من نگفت (2)
آقا …… آقا……
هیچ کس به من نگفت
که شما چقدر به نماز عشق می ورزی و همیشه نماز زیبایت را که عطر حضورش در جهان بی نظیر است، اول وقت می خوانی. اگر می دانستم ؛ از همان نوجوانی ، همان موقعی نماز می خواندم که شما مشغول نمازی ؛ یعنی اول وقت و مطمئن می شدم که نمازم به آسمان سفر کرده ، چرا که در دقایقی که میزبان نمازت بودند خوانده شده است و ملائکه به احترام نماز شما در آن لحظه ، بقیه نمازها را هم که مهمان آسمان شده اند می پذیرند.
شنیده ام که در فرانسه ،جوان ایرانی را به خاطر قولی که به شما داد تا نمازش را اول وقت بخواند کمک کردی و او را به امتحانش رساندی و او دیگر نمازش را حتی دقیقه ای به تأخیر نیانداخت. حتی در بیابان از اتوبوس قدم روی خاک گذاشت و پیشانی بر مهر تا قولش عملی شود و مطیع مولایش باشد.
حالا دیگر می دانم که نماز اول وقتم ، لبهای شما را به لبخند زیباتر می سازد و دمار از روزگار شیطان در می آورد ای کاش ، وقتی پدرم مرا برای نماز صبح صدا می زد زود رختخواب گرم و نرم را ترک می کردم تا با یاد شما ، به رکوع و سجده روم و در آن لحظات بهشتی قبل از طلوع آفتاب دعاگوی شما باشم.
برگرفته از کتاب “هیچ کس به من نگفت،حسن محمودی”