هنوز مکتب اسلام، زنده از دم توست ...
10 آبان 1394 توسط اعتمادیان
زمـانِ نـامتناهـی همـان محـرّم تـوست
تمـام مُلک خداونـد زیـر پرچـم تـوست
اگر که سیل سرشکم وجود را برده است
خدا گواست که روز عزای تو، کم توست
به عرصهای که خدا خونبهای توست حسین!
بهشت، قیمت یک قطره اشک ماتم توست
چگونه کشته بخـوانم تـو را که میبینم
هنـوز مکتب اسلام، زنـده از دم تـوست
روا بـوَد کـه همیشـه نمـاز، بوسـه زنـد
به وقت سجده به مهری که خاکِ مقدم توست
اگــر ولادت شیعــه غـدیــر بـود اول
ولادت دگـــرش اوّلِ محــرّم تــوست
چـه قابـل اسـت تـو را خـاتم سلیمـانی
تمـام وحی خداونـد، نقش خـاتم توست
نبـی نبـودی و بـر تــو کتـاب نـازل شد
شکاف سینۀ خونین، کتاب محکم توست
اگـرچـه اهـل نمـازیم و اهـل روزه ولـی
نماز و روزه و خمس و زکات ما غم توست
از آن ز گـلشن سبز بهشت، سبـزتر است
که اشک، آب گوارای نخل «میثم» توست
“شاعر: غلامرضا سازگار”