نمونه ای از جذبه های دستگاه امام حسین علیه السلام
در زمان آیة الله خوانساری فردی خدمت ایشان می رسد و عرض می کند که: برادری دارم که از گناهان، گناهی نیست که انجام نداده باشد و خلافی نیست که نکرده باشد …از دست او همه عاصی شده ایم … می خواهم او را خدمت شما بیاوریم، نصیحتی به او بفرمایید انشالله که تأثیر گذار باشد.
آیة الله خوانساری فرمودند: با این اوصاف نصیحت من هم کارساز نیست … تنها یک راه را می شناسم که اگر در مسیر این راه قرار گرفت و تأثیری در او داشت بیاوریدش نزد من که من هم نصیحتی برای او داشته باشم و اگر این راه جواب نداد که دیگر رهایش کنید،
اصلاح نمی شود.
فرمودند: او را به کربلا ببرید، اگر در حرم امام حسین علیه السلام گریه کرد، یعنی اینکه در درون او هنوز نوری وجود دارد و قابل اصلاح و نصیحت پذیر است وگرنه که هیچ.
این فرد تعریف می کند که ما این برادرمان را با هزار ترفند و بهانه که بیا تو مراقب ما باش و … به کربلا بردیم … بین راه که هیچ حسی نداشت … اصلا این چیزها را قبول نداشت…وقتی نزدیک صحن و حرم حضرت شدیم دیدم که او سرش را پایین انداخت و وقتی وارد حرم امام حسین علیه السلام شدیم، گریه که هیچ، ضجه می زد…
داستان را وقتی برگشتیم برای آیة الله خوانساری تعریف کردیم… ایشان فرمودند: معلوم است که هنوز نوری در او هست … حالا بیاوریدش تا او را چند کلامی نصیحت کنم … به ایشان عرض کردیم: آقا کار تمام شد … در همان حرم وقتی این حال به او دست داده بود به او گفتم: برادر من، حالا که تو با این دستگاه قهر نیستی، همین جا توبه کن و راهت را عوض کن (به نقل از بیانات حجت الاسلام عالی)
و این همان شد که این فرد از همین باب رحمة الله الواسعة عاقبت بخیر می شود
و از شهدای انقلاب اسلامی می شود.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا