راحت شد...
26 تیر 1393 توسط اعتمادیان
می دانست که نمی دانند . راه را نمی شناسند. دلش برای جهلشان می سوخت.
صدای علی (علیه السلام) توی مسجد کوفه پیچیده بود :” سلونی قبل ان تفقدونی؛ هرچه می خواهید بپرسید قبل از آن که مرا از دست بدهید.”
ای علی (علیه السلام) اگر می دانی بگو چند تار مو در سر و ریش من است ؟
این جواب کسی بود که پیامبر(صلی الله علیه و اله) او را درشهرعلم و پدر معنوی مومنان معرفی کرده بود.
***************************************
صدای علی (علیه السلام) توی مسجد کوفه پیچیده بود : « فزت و رب الکعبه ؛ قسم به خدی کعبه رستگار شدم.»
راحت شد ؛ از دست جهلشان ،از دست شماتت هایشان و از دست بی تقوائی هاشان…