مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(س) تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

أم الشهداء

11 شهریور 1393 توسط اعتمادیان

شهیده فاطمه نیک

بهش می گفتن ام الشهدا…

آخه سه تا از بچه هاش و یه برادر و یه دامادش رو برای اسلام داده بود. هیچ وقت عصبانی ندیدمش، به جز یه بار. اونم یه روز عصر بود که همگی توی حیاط نشسته بودیم. مامان از خستگی خوابش برد. ما هم بی سر و صدا آماده شدیم که برای نماز مغرب بریم مسجد.

وقتی داشتیم از در می رفتیم بیرون، پاشدخیلی بلند «استغفروا الله » و «لا اله الا الله » گفت و با عصبانیت پرسید: « پس چرا بیدارم نکردین؟» گفتیم: « آخه خسته بودی، ما هم دلمون نیومد بیدارت کنیم». همون طور که داشت وضو می گرفت، گفت:« من همه زندگیم به نماز اول وقته . نمی خوام کاهل  نماز باشم، تا حالا به هیچ دلیل نماز اول وقتم رو ترک نکردم».

برگرفته از تعبیر یک خواب، ص 18و17

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: فرهنگی, وصیت نامه شهدا لینک ثابت

نظر از: مریم [عضو] 
  • عطریاس

سلام خداقوت عالی بوددوست عزیز وبسیارآموزنده

1393/06/11 @ 19:39


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(س) تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • فرهنگی
      • نکات آموزنده
    • آموزش
  • پای درس بزرگان
  • در محضر یار
  • دلنوشته
  • حکیمانه
  • پژوهشی
  • پایان نامه
  • مهدیا...
  • وصیت نامه شهدا
  • سبک زندگی
  • خواص و ثواب سوره های قرآن
  • سیاسی
  • خاطرات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
وصیت شهدا
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس