قاسم می گفت : خاک جبهه مقدسه. حرمت میاره. خلاف ترین آدم پاش برسه به این جا، زیر و رو میشه. اینجا فقط خودت هستی و خدا. هیچ واسطه ای بین تو و خدا نیست،آن لباس خاکی ،چار چوب برایت درست می کنه . نمی گذارد هر جور دلت خواست باشی…
کاری به هیچ چیز نداشت . فقط می گفت: مراقبه !مراقبه. در هر حال و هر جا او را می دیدی، ذکر خدا روی لبش بود، نه ذکر ظاهری، ذکر باطنی و گره گشا که فقط عرفا بلدند.
یک وقت هایی که تو سنگر با هم تنها می شدیم ، می گفت : همان قدر که مراقب لباس هایت هستی کثیف نشوند، باید مراقب چشم و دل و زبانت هم باشی، مراقب رفقایت باشی، جسم و روح ،با هم هستند. هر کدام خراب بشود ، آن یکی را خراب می کند.
سنگ صبور بچه ها بود. هر کس هر درد دلی داشت ، حاجی گوش شنوایش بود.
شهید قاسم دهباشی/ کوچه نقاشی ها ،صص 172-173