یا علی
بسم الله الرحمن الرحیم
با آرزوی تعجیل در فرج آغاز می کنیم.
به خود و خدا متکی باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
با آرزوی تعجیل در فرج آغاز می کنیم.
به خود و خدا متکی باشید
ستايش براي خداست كه ما را به سپاس خود رهنمون گرديد، و بدان اهليّت بخشيد تا از شكر گزارانِ احسان او باشيم، و بر اين كار، ما را پاداش نيكوكاران دهد.
ستايش براي خداست كه دين خود را به ما عطا فرمود، و ما را به آيين خود ويژه گردانيد، و به راههاي احسان خويش پويا ساخت تا به فضل نعمت او به سوي خشنودياش روانه شويم؛ ستايشي كه آن را از ما قبول كند و به سبب آن از ما راضي شود.
ستايش براي خداست كه ماه خود، ماه رمضان، را از جمله راههاي احسان قرار داد، كه ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاكيزگي از آلودگيها، ماه رها شدن از گناهان و ماه شب زندهداري است؛ ماهي كه قرآن در آن نازل گرديده؛ قرآني كه راهنماي مردم و نشانهي آشكار هدايت و جدا كنندهي حق از باطل است.
پس به سبب حرمتهاي فراوان و فضيلتهاي نمايان كه براي اين ماه مقرّر داشت، برتري آن را بر ديگر ماهها عيان فرمود. براي بزرگداشت آن، چيزهايي را كه در ماههاي ديگر حلال كرده بود، در اين ماه حرام گردانيد، و خوردنيها و آشاميدنيها را قدغن كرد، و براي آن زماني معين قرار داد، كه نه اجازه ميدهد آن زمانِ معين پيش انداخته شود، و نه ميپذيرد كه به تأخير افتد.
آن گاه يكي از شبهاي اين ماه را بر شبهاي هزار ماه ديگر برتري داد و نام آن را «شب قدر» نهاد؛ شبي كه در آن، فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان بر هر يك از بندگان او كه بخواهد، با تقديرِ بيتغيير الاهي كه براي هر كاري در نظر گرفته شده، فرود ميآيند.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را بياموز كه چگونه فضيلتِ اين ماه را بشناسيم و حرمتش را بزرگ بشماريم و از آنچه مَنعمان فرمودهاي خودداري كنيم، و ياري كن تا با نگه داشتن اعضا و جوارح خود از گناه و به كار گماشتن آنها در آنچه سبب خشنودي توست، روزهاي آن را روزه بداريم؛ آن سان كه به سخنان بيهوده گوش نسپاريم، و چشم خود را به سوي بازيچهها ندوانيم،
و به حرامها دست نگشاييم، و به سوي ناشايستهها قدم بر نداريم، و شكمهايمان جز آنچه تو حلال كردهاي در خود جمع نكند، و زبانمان جز آنچه تو فرمودهاي، نگويد، و جز در آنچه ما را به ثواب تو نزديك ميسازد، خود را به زحمت نيندازيم. و جز آن كار كه ما را از عقاب تو حفظ ميكند به كار ديگر نپردازيم. آن گاه به لطف خود، همهي اين اعمال را از رياي رياكاران، و آوازهجويي آوازهجويان، بپيراي، تا كسي را در عبادت خود با تو شريك نگيريم و جز تو منظور و مرادي نجوييم.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را در اين ماه بر اوقات نمازهاي پنج گانه آگاهي ده؛ با احكام و شرايط آن كه مقرّر فرمودهاي، و واجباتش كه لازم گرداندهاي، و وظايفي كه به آنها موظّف كردهاي، و هنگامههايي كه براي آنها قرار دادهاي.
ما را در نماز، با كساني برابر ساز كه مراتب بلند آن را دريافتهاند و اركان آن را حفظ ميكنند و آن را در وقت خود، به شيوهي بنده و فرستادهي تو ـ كه درودهاي تو بر او و خاندانش باد ـ در ركوع و سجود و همهي فضيلتهاي آن با كاملترين وضو و در نهايت خشوع به جاي ميآورند.
توفيقمان ده كه در اين ماه، با نيكي و احسان، به سوي خويشان خود رويم، و با بخشش و عطايا از همسايگان خود دلجويي كنيم، و داراييهاي خود را از حقوق مردم بپيراييم، و با جدا كردن زكات پاكيزه نماييم، و با كسي كه از ما دوري گزيده آشتي كنيم. با آن كه بر ما ستم نموده، از مقتضاي انصاف در نگذريم، و با آن كه با ما دشمني ورزيده صلح كنيم، مگر كسي كه در راه تو و براي تو با او دشمن شدهايم، كه او دشمني است كه با وي دوستي نميكنيم، و از حزبي است كه با آن يكرنگ و يكدل نميشويم.
ما را موفق كن كه در اين ماه با انجام دادن كارهاي نيك و پسنديده خود را به تو نزديكتر سازيم؛ اعمالي كه با آنها گناهانمان را بيامرزي و ما را از شروع به ناشايستهها نگاه داري، تا هيچ يك از فرشتگان تو بيش از طاعتهاي گوناگونِ ما نزد تو طاعت نياورند، و در انواع سببهاي تقرّب، به پاي ما نرسند.
خدايا، من از تو ميخواهم كه به حق اين ماه، و به حق هر فرشتهاي كه او را مقرّب خود ساختهاي، و هر پيامبري كه او را به رسالت فرستادهاي، و هر بندهي صالحي كه برگزيدهاي و او از آغاز تا انجام اين ماه در عبادتت كوشيده است، بر محمد و خاندانش درود فرستي و ما را شايستهي آن كرامت كني كه به دوستان خود وعده فرمودهاي، و از آنچه براي بندگان كوشا در اطاعت خود قرار دادهاي، برخوردارمان سازي، و به رحمت خود ما را در صف آناني درآوري كه بالاترين مرتبههاي بهشت را سزاوارند.
خدايا، محمد و خاندانش درود فرست و چنان كن كه ما از كجروي در مسألهي توحيد تو، و كوتاهي در بزرگداشت تو، و شك در دين تو، و گم كردنِ راه تو، و غفلت از حرمتگزاري تو، و فريب خوردن از دشمن تو، شيطانِ رانده شده، بركنار مانيم.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و هرگاه در هر يك از شبهاي اين ماه بخشايش تو جمعي از بندگانت را از بند عذاب رهايي بخشد و گذشت تو ايشان را ببخشايد، ما را از جملهي اين بندگان قرار ده و در شمار بهترين كساني درآور كه با اين ماه به سر بردهاند و با آن همراهي كردهاند.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و چون هلال اين ماه ناپديد شود، گناهان ما را نيز محو نما، و چون روزهاي آن به پايان رسد، آلودگيهاي ما را نيز از ميان بردار، تا در حالي آن را پشت سر گذاريم كه تو ما را از هر خطا پيراستهاي و از هر گناه پاكيزه ساختهاي.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و اگر در اين ماه ميانهروي پيشه نكردهايم، ما را به راه ميانه آور، و اگر از راه راست گرديدهايم، به راه راستمان بدار، و اگر دشمن تو، شيطان، ما را احاطه كرده است، از چنگ او رهاييمان بخش.
خدايا، اين ماه را با عبادت ما آكنده ساز، و لحظههايش را با طاعت ما بياراي، و ما را ياري كن كه روزهايش را روزه بداريم و شبهايش را با نماز و نياز و فروتني و اظهار خاكساري در برابر تو به صبح آوريم، تا هيچ روزِ آن بر غفلت ما، و هيچ شبِ آن بر كوتاهي ما گواه نباشد.
خدايا، ما را در ماهها و روزهاي ديگر، و تا زندهايم، اين چنين قرار ده، و از آن بندگان شايستهي خود گردان كه بهشت را به ميراث ميبرند و در آن جاودانه ميمانند؛ آنان كه آنچه بايد [در راه خدا] بدهند، ميدهند، و در حالي به سوي پروردگارشان باز ميگردند كه دلهايشان هراسان است؛آنان كه در كارهاي نيك شتاب ميورزند و هم ايشان در آنها بر يكديگر سبقت ميگيرند.
خدايا، در هر وقت و در هر زمان و در هر حال، بر محمد و خاندانش درود فرست، به شمار درودهايي كه بر ديگران فرستادهاي، و چندين برابرِ همهي آنها؛ چندان كه جز تو كسي آنها را شماره نتواند كرد، زيرا تو هر چه خواهي همان كني.
حاصل عمر” گابریل گارسیا “
نویسنده شهیر کلمبیایی در چند جمله:
در 20 سالگی یاد گرفتم کار خلاف فایده ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.
در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه، قدرت زن.
در 40 سالگی آموختم که رمزِ ‘خوشبخت زیستن‛ در انجام کاری نیست که دوستش داریم؛ بلکه در دوست داشتنِ کاری است که انجامش می دهیم.
در 55 سالگی پی بردم که تصمیم های کوچک را باید با مغز و تصمیم های بزرگ را با قلب گرفت.
در 60 سالگی آموختم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما ؛
بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
در 80 سالگی پی بردم که دوست داشته شدن و محبت دیگران به انسان، بزرگ ترین لذتِ دنیاست.
در 85 سالگی دریافتم که زندگی زیباست و
باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای ؛ تحویل دهی …
خواه با فرزندی خوب …
خواه با باغچه ای سرسبز …
خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی …
و این که بدانی …
حتی اگر فقط یک نفر ، با بودن تو ، ساده تر نفس کشیده است ؛
این یعنی تو موفق شده ای !!l
به ابوسعید ابوالخیر، گفتند :
فلانی شاهکار می کند، چرا که قادر است پرواز کند،
گفت: این که مهم نیست، مگس هم می پرد.
گفتند :فلانی را چه می گویی؟
که روی آب راه می رود!
گفت:اهمیتی ندارد،
تکه ای چوب نیز همین کار ﺭا می کند،
گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت: این که در میان مردم زندگي کنی، ولی هیچ گاه به کسی زخم زبان نزنی،
دروغ نگویی، کلک نزنی و سوءاستفاده نکنی،
این شاهکار است.
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ
” ﺗﺤﻤﻞ”
ﮐﻨﻴﻢ،
ﮐﺎفی است ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ
“ﻗﻀﺎﻭﺕ “
ﻧﮑﻨﻴﻢ .
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﻱ
“ﺷﺎﺩﮐﺮﺩﻥ “
ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎفی است به هم
“ﺁﺯﺍﺭ “
ﻧﺮﺳﺎنیم .
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭا
“ﺍﺻﻼﺡ”
ﮐﻨﻴﻢ،
ﮐﺎفی است ﺑﻪ
” ﻋﻴﻮﺏ “
ﺧﻮﺩ ﺑﻨﮕﺮﻳﻢ .
ﺣﺘﻲ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ
ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ
“ﺩﻭﺳﺖ “
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ،
ﻓﻘﻂ ﮐﺎفی است
” ﺩﺷﻤﻦ”
ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﻴﻢ .
ﺁﺭﻱ، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺯﻳﺴﺘﻦ،
* شاهکار *
است.
خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ فَقَالَ أَلَکُمْ حَاجَةٌ فَقَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِيَ مَعَکَ فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْيَ الْمَاشِي مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِي.
در سيره حضرت علي (ع) مي خوانيم : روزي براي رفتن نزد اصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد . در بين راه، عده اي از ياران در پي وي، به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود:
حاجتي داريد؟
عرض کردند : نه اي اميرمومنان، بلکه دوست داريم که همراه شما باشيم. حضرت فرمود :
« انصرفوا فإنّ مشي الماشي مع الراکب مفسده للراکب و مذله للماشي »
پي کار خود رويد، چه اگر پياده اي همراه سواره رود، اسباب تکبر سواره و ذلت پياده مي گردد.
روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی ترم.
آفتاب گفت: چگونه؟
باد گفت: آن پیرمرد را می بینی که کتی بر تن دارد؟ شرط می بندم من زودتر از تو کتش را از تنش در
می آورم.
آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به صورت گردبادی هولناک شروع به وزیدن کرد. هرچه باد شدید تر
می شد، پیرمرد کت را محکم تر به خود می پیچید….
سرانجام باد تسلیم شد.
آفتاب از پس ابر بیرون آمد و با ملایمت بر پیرمرد تبسم کرد و طولی نکشید که پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی اش را پاک کرد و کتش را از تن درآورد.
در ان هنگام آفتاب به باد گفت :
دوستی و محبت قوی تر از خشم و اجبار است.
در مسیر زندگی گرمای مهربانی و تبسم از توفان خشم و جنگ راه گشا تر است…..
زندگیتان سرشار از مهربانی و تبسم