فرماندهی که پست نگهبانی می داد
پست بعد از نگهبانی من، ناصری بود. پست که تمام شد، رفتم سراغش. پتو را کشیده بود روی سرش. تکانش دادم و
گفتم:« بلند شو. نوبتته، باید بری سر پستت.» بلند شد و رفت من هم خوابیدم. هنوز کامل خوابم نبرده بود که صدای ناصری بیدارم کرد. بالای سرم بود.
گفت:« الآن کی سر پسته؟» گفتم:« مگه تو نرفتی؟»
گفت:« نه، من که همین الآن از خواب بیدار شدم. کی رو فزستادی جای من؟» با ناصری رفتیم سر پست نگهبانی، با کمال تعجب زین الدین را دیدم که اسلحه انداخته روی دوشش و آن جا ایستاده و مشغول ذکر گفتن با تسبیح است. هرچه اصرار کردیم برود و ناصری جایش پست بدهد فایده نداشت.
گفت:« شما بروید بخوابید، من این جا کار دارم. هم پست می دهم، هم کارم رو می کنم». ماند و تا صبح پست داد.
راوی: حسین رجب زاده، از همرزمان سردار شهید مهدی زین الدین
کتاب یاران ناب، ج9، ص33
سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی ومدیریت جهادی
ترکش شهادت
یه روز ازش پرسیدم: تا به حال چند بار مجروح شدی؟
لبخندی زد و گفت:” یازده بار ! اگر خدا بخواد به نیت دوازده امام در مرتبه دوازدهم شهید می شوم.”
همانطور که گفته بود ، مدتی بعد در منطقه شرهانی به وسیله ترکش خمپاره شهید شد.
راوی: همسر سردار شهید رضا چراغی فرمانده سپاه رسول الله
ای منتظران گنج نهان می آید
ای منتظران گنج نهان می آید
آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور
گفتند که صاحب الزمان می آید
*عید امامت و ولایت مولایمان امام زمان مبارک*