مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(س) تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

چهار چیز را که نمی توان آنها را بازگرداند...

28 مرداد 1394 توسط اعتمادیان

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و برروی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد…

مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند.

وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.

پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.»

ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت ، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش نشان دهد.

وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟»

مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد.

این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست!

او حسابی عصبانی شده بود.

در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد … یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود.

آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد…

در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود. و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود…

یادمون باشه كه چهار چیز هست که نمی‌شه اونها رو بازگردوند :

1. سنگ … پس از رها کردن!

2.حرف … پس از گفتن!

3.موقعیت… پس از پایان یافتن!

4. و زمان … پس از گذشتن!

 نظر دهید »

تا وقتی به خدا پشت کرده باشی...

18 مرداد 1394 توسط اعتمادیان

دانشجویی به استادش گفت:

استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم آن را عبادت نمی کنم.

استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت : آیا مرا می بینی؟

دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید !

 

 نظر دهید »

فواید عرق کاسنی وتاثیرات آن بر بدن

18 مرداد 1394 توسط اعتمادیان

از جمله فواید عرق کاسنی تصفیه خون و شستشوی کبد است.

فواید عرق کاسنی
کاسنی یکی از گیاهان دارویی موثر است که در انواع مختلف در طبیعت وجود داشته و همه اجزای آن خواصی بسیار مفید برای بدن دارد، البته اگر به‌ اعتدال مصرف شود. کاسنی و عرق کاسنی، از دیرباز در میان ایرانیان جایگاه و منزلتی خاص داشته و همه مادربزرگ‌ها، در میان تمام شیشه‌های عطر و ادویه در مطبخ خانه‌هایشان، یک قرابه کوچک، عرق کاسنی را در کنار شاتره، گل گاوزبان، نعناع و … نگه‌داری می‌کردند.

عطاران و صاحب‌نظران در حوزه گیاهان دارویی و طب سنتی، عرق کاسنی را سرد می‌دانند که از جمله فواید عرق کاسنی در از بین بردن حرارت و التهاب بدن، احساس رخوت و سستی، رنگ پریدگی و زردی چهره و خصوصاً تنبلی کبد است و اگر با دقت و مستمر استفاده شود، تاثیراتش قابل مشاهده است.

در ایران، از گذشته دور تاکنون از فواید عرق کاسنی آگاهی داشتند و قسمت‌های مختلف گیاه کاسنی و عرق آن را به عنوان تصفیه کننده خون و شستشو دهنده کبد، استفاده می‌کردند، کاسنی در دو نوع صحرایی یا وحشی و کاسنی کشت شده توسط کشاورزان، وجود دارد که نوع وحشی آن در اوایل بهار در کنار جویبار یا در میان سبزه زار می‌روید.
زمان برداشت این گیاه دارویی اواسط خرداد ماه است و کار برداشت کاسنی به مدت یک ماه به‌ طول می‌انجامد.

اضافه کردن کاسنی به سرکه‌ انگبین یا همان شربت سکنجبین در ایران امری متداول بوده و مردم از این خوراکی برای کاهو خوران بعدازظهرها، بهره می‌بردند.

فواید عرق کاسنی برای کبد
کاسنی با تاثیراتش روی کبد، زمینه دفع صفرا از بدن را فراهم کرده و زردی را می‌زداید و بار کبد را سبک می‌کند، به همین دلیل مسکنی تاثیرگذار برای تب محسوب می‌شود.

کبد عضو سم زدای بدن بوده و بیش از ۵۰۰ کارکرد حیاتی دارد که تفکیک مواد مغذی از مواد زاید، سم زدایی، تجزیه مواد شیمیایی، انهدام میکروب ها، تنظیم هورمون‌ها، سوخت و ساز چربی‌ها، پروتئین‌ها و قندها، دفع اوره و … از جمله وظایف کبد است.

هر چیزی که می‌خوریم، می‌آشامیم، تنفس می‌کنیم یا با پوستمان تماس دارد سرانجام به کبدمان می‌رسد، بنابراین اگر این عضو دچار اختلال شود، همه بدن را درگیر کرده و عوارض آن به سرعت انتشار پیدا می‌کند و علائمی چون زردی پوست، خستگی مفرط، التهاب بدن، عطش، چربی خون بالا و… از جمله علائم بروز مشکل در کبد محسوب می‌شود.

از دیگر فواید عرق کاسنی این است که ملین و ادرارآور خوبی بوده و با خروج سموم از بدن التهاب بدن، تب‌های صفراوی، یرقان و زردی ناشی از گرمی را رفع، کیسه صفرا، کلیه و مثانه را از سنگ پاک، التهاب معده را برطرف، اسید کلریدریک معده را تحریک و اشتها را زیاد می‌کند.

هرچه این عرق تلخ تر باشد فواید عرق کاسنی بیشتر است و در التیام امراض کبدی موثرتر است.

سایر فواید عرق کاسنی
عرق کاسنی برای مبتلایان به نقرس و هپاتیت مفید است. ایمنی در برابر بیماری‌های عفونی از دیگر خواص عرق کاسنی است.

این عرق سرشار از ویتامین C بوده و نوع وحشی آن فسفر و آهن گیاهی دارد.

از فواید عرق کاسنی برای پوست میتوان گفت که عرق کاسنی با تقویت کبد، رنگ پوست را روشن، بیماری‌های مزمن پوستی به خصوص اگزما را التیام، رسوبات ادراری و جوش‌های ناشی از گرمی غذاها را رفع میکند.

عرق کاسنی بهترین دارو برای افزایش نیروی جنسی است. که این یکی از خواص عرق کاسنی برای مردان است.

دیگر خاصیت عرق کاسنی این است که به دلیل آن که روی کبد اثری نیکو دارد این عضو می‌تواند به تنظیم هورمون‌ها پرداخته و در افزایش قدرت باروری نطفه و تنظیم و تقسیم کروموزوم‌های نر و ماده تاثیرگذار باشد.

مصرف عرق کاسنی در درمان فشار خون، تقویت معده، کبد، کلیه، درمان ضعف اعصاب و همچنین رفع عطش بسیار مناسب است.
مضرات عرق کاسنی
علاوه بر فواید عرق کاسنی، این ماده مضراتی نیز دارد. مصرف بلندمدت فرآورده‌های کاسنی، موجب تخریب عروق شبکیه می‌شود، علاوه بر این مصرف طولانی مدت فرآورده‌های کاسنی موجب افت فشار خون و افزایش ترشحات صفرا می‌شود.
و با توجه به این که مصرف فرآورده های کاسنی موجب انقباض عضلات رحمی می‌شود، مصرف عرق کاسنی در بارداری احتمال زایمان زودرس را تقویت می‌کند.

 

 نظر دهید »

ملاک دوست یابی...

11 مرداد 1394 توسط اعتمادیان


داستان پادشاه جوان و عارف پیر
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا
بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.

عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده
جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک
از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: “بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها
سپری کن.”
شاهزاده با تمسخر گفت: ” من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! ” عارف اولین عروسک را
برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد. او
سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد. استاد
بلافاصله گفت : ” جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی
نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که
همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته ” شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: ” پس بهترین دوستم
همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. “
عارف پاسخ داد : ” نه ” و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و
گفت: ” این دوستی است که باید بدنبالش بگردی ” شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود. با
تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : ” استاد اینکه
نشد ! “
عارف پیر پاسخ داد: ” حال مجددا امتحان کن ” برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد.
شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند استاد رو به شاهزاده کرد
و گفت: ” شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت
توجهی نکند و کی ساکت بماند.

 

 نظر دهید »

داستانی جالب از فصول زندگی

11 مرداد 1394 توسط اعتمادیان

مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:

پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.

سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند .

پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.

پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.

پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.

پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش!

مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!

اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید!

مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!

زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛

در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
تیر 1404
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(س) تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • فرهنگی
      • نکات آموزنده
    • آموزش
  • پای درس بزرگان
  • در محضر یار
  • دلنوشته
  • حکیمانه
  • پژوهشی
  • پایان نامه
  • مهدیا...
  • وصیت نامه شهدا
  • سبک زندگی
  • خواص و ثواب سوره های قرآن
  • سیاسی
  • خاطرات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
وصیت شهدا
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس