اول دفتر عشق
نقش نام ابا الفضل
می زنم از سر عشق
می ز جام ابا الفضل
می دونم که دل خیلیا تون برا کربلا پر می کشه ….
شاید مثل منی که این حرف رو می زنه ، خودش خیلی نفهمه که چرا ؟
اما به یقین اونهایی که کربلا مشرف شدن ، حتما درک می کنن ؟
حکم ازلی این بود که هر دلی به عشقی زنده باشه …
و اصلا هر دلی که عاشق نیست گل هست و دل نیست .
و خدایی توی همه عشقها ، این عشق ابالفضله که دلها رو یه جور دیگه می سوزونه ….
با وجود گذر چهارده چشمه از چشمه های قرون و اعصار متمادی ، و محو و ناپدید شدن اونها ، هنوز حتی یک حرف از حروف نام زیبا و بلند آوازه ی « ابا الفضل » حتی کمرنگ هم نشده ، چه برسه به اینکه بخواد محو بشه ….
قمر بنی هاشم ، سردار کربلا ، ساقی دشت نینوا ، علمدار سپاه ثارالله ، قهرمان نامی عاشورا ، انسان بی مانند و شخصیت والاقدری هستن که پس از حضرت « اباعبدالله » در دانش و بینش از همه پیشتاز تر ، در اطاعت و عبادت از دیگران ممتازتر ، در شجاعت و شهامت از همه سلحشورتر و در دفاع از حریم آل الله از همه پرشور تر بودند .
عباس ! رخ تو ماه نوخاسته شد
از جلوه ی تو ، رونق مه کاسته شد
از پرده در آمدی و گفتی که : حسین ،
گل بود و به سبزه نیز آراسته شد
* * * * *
در چشم کسی که روشن است ار احساس
زیبایی نسترن ، فریبایی یاس
لبخند ستاره ها ، درخشیدن ماه
زیباست ولی نه چون جمال عباس
* * * * *
عباس ، لبت ساغری از کوثر داشت
رخسار تو ، زیبایی پیغمبر داشت
پیشانی تو مـُــهر تولای حسین
بازوی تو ، رنگ بوسه ی حیدر داشت
یا حضرت عباس ! دلم را دریاب ….